سلام خدا...

میشه امشب با من آشتی کنی؟میشه امشب منو دوباره یادت بیاد؟میشه امشب به یکی از فرشته هات بگی وقتی میاد پایین از اون بالا،دربست بشینه کنار من تا براش یه دل سیر گریه کنم؟میشه امشب بعد از یه سال منو دوباره تو لیست بنده هات بذاری؟میشه امشب "رحیم" بودنت رو به رخم بکشی و دوباره سرم منت بذاری؟

میشه امشب منو توی دلت راه بدی؟ قول میدم دلت نیاد منو دیگه از دلت بیرون کنی..آره میدونم ..بد بودم ، بد کردم..خیلی زیاد، اما بد هم دیدم ، اون هم خیلی زیاد. میشه دوباره بشم همونی که می خواستی؟ هر کی ندونه خودت خوب میدونی چی شد و کی با من اینجوری بازی کرد ولی چون میدونم اون پشت تو بودی و یه روزی هم نوبت اونه که یکی دیگه باهاش بازی کنه صبر کردم..اما بسه دیگه ، با من آشتی کن.

میشه نگام کنی؟ یه بار ..فقط یه بار دیگه نگام کن.مثل اون روزا که زیر سایه نگات خواب بودم و یادم رفته بود بدون این نگاه نفس کشیدن هم یادم میره. میشه نگام کنی؟ ....نگام کن..به کی قسمت بدم؟ اگه نگام کنی سرمو میندازم پایین و تا آخرِ عمرم بالا نمیارم از خجالت! فقط نگام کن و همه بدی هامو ببخش، من دیگه طاقت این قهرُ ندارم.

میشه باهام آشتی کنی؟میشه امشب همه این کابوس تموم بشه؟ بابا مگه نمیگی "رحمانی" ، "رحیمی" ؟ مگه نمیگی میبخشی؟ مگه نمیگی " تو فقط دستاتُ بیار بالا منو صدا کن و از ته دل بگو که پشیمونی..بگو العفو؟" نگاه کن...دستام بالاست..دارم داد میزنم،از ته دل دارم میگم "العفو"...نگام کن..چشام خیسه ، دلم شکسته..منو نرون امشب.

میشه امشب منو بغل کنی؟  میشه امشب سرمو بذارم توی بغلت تا ااشک بریزم؟ میشه دستتو بکشی روی سرم؟میشه نوازشم کنی؟ جای این یک سالی که باهام قهر بودی...میشه امشب بغلت کنم؟ دلِ منم بغل می خواد خب..بغل تورو..این بار اگه بغلم کنی دیگه هیچ وقت ولت نمی کنم.دوست داشتی بفهمم چی داشتم و قدرش و نمی دونستم؟...آره فهمیدم، خوبم فهمیدم . حالا دوباره اومدم..نگام کن..من سر تا پا نیازم.

 پ.ن:شب نوزدهم ماه رمضون..کنار تخت مادربزرگ پیر و مریض..از خدا خواستم٬از ته دل خواستم..شاید از کنار این پیرزن که از خیلی ها به اون نزدیکتره صدامو بشنوه..میون این همه دستی که بالاست٬دست منم ببینه...دست منو و دست اونایی که از پشت میله ها و میون اون چهار دیواری ها بالاست..