چی بودیم...چی شدیم
"همه چیز از یاد آدم می ره،مگه یادش که همیشه یادشه"
حسین پناهی
چی بودیم،چی شدیم...
یک روزی دنیای کوچکمون چقدر بزرگ بود و حالا دنیای بزرگمون چقدر کوچکه !
یک روزی همه آرزوهامون ٬بزرگ شدن و قد کشیدن بود تا دستمون به جعبه آب نبات های روی کمد برسه وحالا همه آرزومون کوچک شدن و کوچک شدنه تا هیچ وقت دیگه دستمون به اون آب نبات ها نرسه !
یک روزی همه عشقمون حوض توی حیاط بود و چهار تا ماهی قرمز که مراقب باشیم گربه سر دیوار اون هارو نخوره وحالا باید چهار چشمی چهل تا حیاط همسایه رو بپاییم که نکنه رو دست بخوریم !
یک روزی بزرگترین دروغ زندگی مون قایم کردن نمره امتحان مون از مامان بود وبهانه آوردن واسه خانم معلم که چرا تکلیف مون رو ننوشتیم و حالا بزرگترین حرف راستمون اینه که ماست سفیده نه سیاه !
یک روزی بزرگترین فکر و خیال مون امتحان جغرافی فردا صبح بود و بیدار شدن سر وقت که دیر نرسیم مدرسه و حالا بزرگترین آرامش زندگی مون فکر کردن به همون ساعت های دلشوره شب امتحان و بیدار شدن سر وقته !
چی بودیم،چی شدیم...
یک روزی خدا برامون خیلی بزرگ بود و ازش می ترسیدیم و هر وقت چیزی می خواستیم از اون،سرمون و بالا می اوردیم و زیر لب می گفتیم٬ حالا هر وقت می خواهیم دروغ بگیم یاد خدا می افتیم که به اسمش قسم بخوریم !
یک روزی دوست داشتن هامون خیلی واقعی بود و اگه به کسی می گفتیم دوستت داریم واقعاٌ دوستش داشتیم و حالا این جمله شده بازیچه ساعت های بیکاری مون و به جای "خفه شو" و "زر نزن" میگیم "عاشقتم عوضی".."دوستت دارم نفهم" !
یک روزی دوست داشتیم بزرگ شیم و شب ها بتونیم تا دیر وقت بیدار بمونیم و سریالی که دوست داریم و ببینیم و حالا دوست داریم کوچک شیم و قبل از این سریال های رنگی از دنیای خیالی بخوابیم وخواب اون آب نبات ها رو ببینیم !
***
با خودم فکر می کنم...
کاش هیچ وقت دستمون به آب نبات ها نمی رسید...
کاش گربه سر دیوارهر روز به ماهی های قرمز حوض حیاط مون حمله می کرد و ما هم گریه می کردیم و برای ماهی های تیکه پاره شده زار می زدیم...
کاش هر روز نمره امتحان مون صفر میشد وهر روز خانم معلم می فهمید که برای ننوشتن تکلیف بهانه دروغ میاریم و مامان و بابا مون و مدرسه می خواست...
کاش خدا هیچ وقت اونقدر پایین نمی یومد تا بشه بازیچه قسم های دروغ مون...
کاش هیچ وقت اینقدر کثیف نمی شدیم تا این همه دروغ بگیم...
کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
پ.ن۱ :روز سختی بود٬پر از دروغ..پر از بزرگ شدن های یأس آور..ر از ای کاش های بی سرانجام...
پ.ن۲ :خیلی سخته آدم رو توی یک کفه ترازو بگذارند و اون طرف یک مشت پول تا ببینند کدوم سنگین تره..هیچ وقت یادم نمیره